Contact تماس با ما
Video Clips ويدئو
مشخصات فيلمها
English Site   English Site
 
 
آخرين فيلمها
خوابهای دنباله دار
خوابهای دنباله دار(1388)
گالري عكس ، تيزر
بچه هاي ابدي
بچه هاى ابدى(1385)
گالري عكس ، تيزر
روياي خيس
روياي خيس(1384)
گالري عكس ، تيزر
شمعي در باد
شمعي در باد(1382)
گالري عكس ، تيزر
عشق بدون مرز
شمعي در باد(1382)
گالري عكس ، تيزر
 
 
   
   
       تاريخ درج خبر :28/10/88
پوران درخشنده اولين فيلم‌ساز زن سينماي پس از انقلاب است كه اولين فيلم سينمايي خود، «رابطه» را حدود 25 سال قبل كارگرداني كرد
  • با ورود به عرصه سينما شعر و قصه‌گويي را رها كرديد يا ادامه داديد؟

نگاهم در كارهاي سينمايي‌ام آن حس و حال مربوط به شعر و قصه‌گويي را دارد. قصه فيلم‌هايم اين نگاه شعرگونه را درون خود دارند اما سينما تكامل تمام هنرهاست. شما مي‌توانيد حتي در سكوت شعر مورد نظر خودتان را در يك فيلم سينمايي بگوييد.

  • چند تا خواهر و برادر هستيد؟

ما سه خواهر و سه برادريم. دو تا برادر بزرگ‌تر دارم و خواهر بزرگ خانواده هستم.

  • حالا كه به دوران نوجواني نگاه مي‌كنيد، آن را چگونه مي‌بينيد؟

طبيعت كرمانشاه طبيعت خاصي است.دورتادور جايي كه زندگي مي‌كرديم كوه بود. اين اسطوره مقاومت تأثير خيلي زيادي روي من گذاشت. هر روز صبح كه چشم باز مي‌كردم كوه را در مقابل خودم مي‌ديدم و استقامت و پايداري را از آن ياد گرفتم. شايد اگر در نقطه‌اي ديگر از ايران زندگي مي‌كردم، نمي‌توانستم با چنين حسي بزرگ شوم. شايد در مقابل اين همه سختي كه براي وارد شدن به سينما كشيدم،بايد سر تسليم فرود مي‌آوردم و از قيد رسيدن به آرزويم مي‌گذشتم، ولي استقامتي كه از اين كوه‌ها ياد گرفتم، كمك كرد تا در مقابل مشكلات ايستادگي كنم.

  • خانواده موافق ورودتان به رشته سينما بودند؟

نه خيلي زياد. از رفتن به اين سمت نهي مي‌شدم. هم‌زمان با رشته سينما در رشته پزشكي هم قبول شده بودم. به من مي‌گفتند سينما را رها كن و به آن رشته برو، ولي من به هيچ وجه نمي‌خواستم از اين چيزي كه در وجودم بود و عاشقانه دوستش داشتم دل بكنم. آن فضا روحيه مقاومت را در من زنده كرد.

  • رابطه‌تان با مادرتان چگونه بود؟

عالي بود و او هميشه مرا تشويق مي‌كرد و تأثير خيلي زيادي در من داشت. او در كنار آن كه مدير مدرسه بود، عاشق ادبيات بود. هميشه حرف‌هايش با يك بيت شعر همراه بود. يكي از دلايل جذب من به شعر و داستان در دوران كودكي و نوجواني هم همين نكته بود. او به من كمك كرد تا به خواسته‌هايم برسم. البته اگر آدمي دقيقاً بداند كه چه مي‌خواهد، مي‌تواند با تلاش و كوشش به آن خواسته برسد.

پشت صحنه «خواب هاي دنباله دار»

  • رؤياي نوجواني‌تان هميشه همين سينما بود؟

بله. خيلي دلم مي‌خواست كه مي‌توانستم جلو بروم و در ورودي سينماي محل زندگي‌ام را باز كنم، داخل آن شوم و ببينم روي پرده آن چه چيزي را نمايش مي‌دهند. مي‌خواستم ببينم اين سينما چيست و چه جادويي دارد كه برادرانم آن‌طور با عشق در باره‌اش صحبت مي‌كنند. چند بار تا نزديكي در سينما رفتم، ولي جرئت نزديك‌تر شدن به آن را نداشتم. هميشه تخيلاتم را پشت در سينما جا مي‌گذاشتم. هميشه برايم اين سؤال مطرح بود كه در داخل سالن سينما چه خبر است كه وقتي آدم‌ها از آن بيرون مي‌آيند، اين‌قدر ذوق زده هستند و من حق ورود به آن را ندارم.

  • ولي بعدها به آن سينما رفتند و فيلمي هم در آن تماشا كرديد؟

بله، ولي زماني كه وارد آن سينما شدم، همان حس و حال دوران نوجواني‌ام را نداشتم. خيلي با دقت پايم را داخل سينما گذاشتم. احساس مي‌كردم اين سينما يك جورهايي برايم مقدس و با ارزش است. يك چيزي در درون آن قرار داشت كه به اصطلاح مرا گرفت. به خودم گفتم اين همان مكاني است كه تا سال‌ها از ورود به آن منع شده بودم. با ولع و حسرت به بخش‌هاي مختلف آن نگاه مي‌كردم. مي‌خواستم ببينم اين مكان كه در دوران نوجواني‌ام اجازه ورود به آن را نداشتم، چه‌جور جايي است. البته آن هم سينمايي بود مثل بقيه سينماها. ولي براي من بخشي از خاطرات حسرت‌بار دوراني بود كه مثل يك تشنه آب را روبه‌روي خودم مي‌ديدم، ولي نمي‌توانستم قطره‌اي از آن را بنوشم.

  • اولين ورود شما به اين سالن سينما كه هم‌زمان با نمايش فيلمي از خودتان نبود؟

خير. يك فيلم ديگر بود.

  • ولي فيلم‌هاي شما را هم در آن سينما نمايش دادند؟

بله.

  • و فيلم‌هايتان را در آن سينما هم تماشا كرديد؟

بله و حس عجيب و غريبي داشتم. به اين فكر مي‌كردم كه فيلم مرا سينمايي دارد نمايش مي‌دهد كه در دوراني نه چندان دور، خود من تا پشت در آن مي‌رفتم، ولي نمي‌توانستم وارد آن شوم. حالا در اينجا دختران نوجوان و جواني را مي‌ديدم كه به راحتي مي‌نشينند و فيلم مرا و فيلم‌هاي ديگر را تماشا مي‌كنند. به نوعي به آنها غبطه مي‌خوردم. آنها چيزي را داشتند كه من نداشتم و مي‌توانستند به راحتي از چيزي استفاده كنند كه من از آن منع مي‌شدم. ديدن اين دختران مرا به ياد دوران نوجواني خودم مي‌انداخت و با خودم فكر مي‌كردم اينها اصلاً چه احساسي دارند و چه فكري مي‌كنند. خودم را جاي تك‌تك آنها مي‌گذاشتم و به اندازه آنها از حضور در سالن تاريك سينما لذت مي‌بردم. در عين حال، مي‌خواستم ببينم آيا آنها توانسته‌اند با فيلمي كه ساخته‌ام ارتباط خوبي برقرار كنند يا خير.

صحنه اي از« بچه هاي ابدي»/عكس: اردشير عالمي

  • در صحبت‌هاي حضوري با دختران همشهري‌تان از تجربه دوران نوجواني‌تان هم مي‌گفتيد؟

بله و نكته جالب اين است كه آنها با تعجب مي‌پرسيدند شما در دوران نوجواني نمي‌توانستيد به سينما برويد؟ يك جورهايي احساس مي‌كردم كه با طرح سؤال در ذهنشان، مرا با وضعيت خودشان مقايسه مي‌كنند. شايد احساس مي‌كردم از من خوشبخت‌تر هستند كه مي‌توانند در نوجواني‌شان به راحتي به سينما بروند. اما فكر نمي‌كنم بتوانند حس ويژه مرا نسبت به مكان سينما و جادوي دروني آن داشته باشند. حس مرا كه سينما را به عنوان يك مكان مقدس مي‌شناسد، فقط كسي مي‌تواند داشته باشد كه وضعيتي مثل وضعيت مرا تجربه كرده باشد.

  • هيچ وقت به اين فكر نكرده‌ايد كه يك فيلم محلي با حضور كودكان و نوجوانان كرمانشاهي بسازيد؟

خيلي دلم مي‌خواهد اين كار را بكنم. ولي هنوز فيلم‌نامه خوبي در اين ارتباط پيدا نكرده‌ام. اما مطمئن باشيد يك روز اين كار را مي‌كنم. ساخت اين فيلم را نوعي اداي دين به همشهري‌هايم به خصوص نوجوانان آنجا مي‌دانم.

  • شروع كار هنري‌تان با فيلم «رابطه» است. شما اولين فيلم‌ساز زن بعد از انقلاب بوديد كه در عين حال براي بچه‌ها فيلم ساختيد. چه حس و حالي داشتيد؟

اگر بگويم از خوشحالي در پوست خودم نمي‌گنجيدم دروغ نگفته‌ام.ولي توليد اين فيلم خيلي مشكل بود.

صحنه اي از« خواب هاي دنباله دار»/عكس: جواد جلالي

  • اين شروع كه به گفته شما سخت هم بود، كمك كرد كه راه آينده‌تان را بهتر پيدا كنيد؟

به صورت طبيعي همين‌طور بود و اين اتفاق افتاد. خوشحالم كه تولد سينمايي‌ام سخت بود و به من ياد داد كه بايد كارم را خيلي جدي بگيرم. اين تولد به من يك جور اميد داد و مسير آينده‌ام را مشخص كرد. مشخص شدن اين مسير، براي من اوج همه چيز در زندگي‌ام بود و البته قدر آن را هم مي‌دانم.

  • چه‌طور شد كه اين تولد سينمايي با نام كودكان و نوجوانان عجين شد و تصميم گرفتيد بيشتر براي آنها كار كنيد؟

از دوران كودكي و نوجواني هميشه اين فكر همراه من بوده كه بچه‌ها خيلي مظلوم هستند و مظلوم واقع مي‌شوند. بي‌گناهي آنها در اين است كه معمولاً جدي گرفته نمي‌شوند و كسي به حرف‌هاي آنها گوش نمي‌دهد. برعكس رسيدگي به مسائل معيشتي بچه‌ها، به روح و روان آنها كمتر رسيدگي مي‌شود. به همين دليل بچه‌ها هميشه موضوع اصلي من بوده‌اند و خواسته‌ام در باره آنها فيلم بسازم. براي همين كار كردن براي بچه‌ها و
آگاهي دادن به جامعه در باره آنها، برايم مهم بوده است.

 

بازگشت >>
جستجو