پوران درخشنده را چندی پیش در میان خیل عظیمی از جمعیتی دیدم که برای تشویقش به سینما «بهمن سنندج» آمده بودند تا لوح تقدیر و سیمرغ جشنواره فجر را از مردم فرهنگ دوست و هنردوست کردستان دریافت کند. وقتی پشت تریبون رفت تا از مردم تشکر کند با ادبیاتی دراماتیک مهر افتخار بر هویت کرد بودن خود نهاد و اذعان داشت همواره دلش برای کردستان میتپد؛ زنی از خطه کرمانشاه. متولد سال 1330 ، هفتم فروردین، وقتی شکوفهها دهان باز میکنند تا به بهار سلام کنند او به زندگی سلام داد. درخشنده برای نشان دادن خوشبختی نگاهش را به لنز دوربین بخشید و از روزنه این پنجره زیبا، عاشقانه دلش را به رشته سینما دوخت و برای نشان دادن زشتیها، زیباییها و تلاش مردمان سرزمینش کوشید. در همان سالهای شور جوانی یعنی 1354وقتی تحصیلات تکمیلی خود را در مدرسه عالی تلویزیون و سینما تمام کرد به صدا و سیما راه یافت و نخستین فیلم سینمایی خود را در سن 35 سالگی با نام «رابطه» ساخت که درباره نوجوانان ناشنوا و مشکلات آنها در خانه و جامعه بود. و اکنون در 60 سالگی دوربین عقلانیت هنریاش را بر اثر سینمایی «هیس دخترها فریاد نمیزنند» زوم کرده است؛ همین ژانر اجتماعی هم بود که پنجره رابطه دوباره او با مردم کردستان شد و وسیله سفرش به این دیار را فراهم آورد. درخشنده پس از 36 سال تلاش در عرصه سینما در ردای نویسنده، کارگردان و تهیهکننده با فیلم های «رابطه»، «پرنده کوچک خوشبختی» که در عر صه بینالمللی هم برای او خوشبختی آورد، «عبور از غبار»، «زمان از دست رفته»، «شمعی در باد»، «عشق بدون مرز»، «رؤیاهای خیس»، «بچههای ابدی»، «خوابهای دنبالهدار» و «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، درخشیده است. او در آخرین فیلم خود صدای زنان و دخترانی شد که هیچ وقت راه بیان این مسأله را پیدا نمیکنند تا از حق خود دفاع کنند. گفتوگویی که در ادامه میخوانید در طبقه دوم سینما بهمن سنندج انجام شده است...
* اجازه بدهید به اعتبار فیلمهای قبلی تان از جمله «رابطه» و «پرنده خوشبختی» و بویژه فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» شما را حامی و دوستدار بچههای ایران بنامیم و بپرسیم آیا واقعاً موضوع انتخابی برای کارهای تان مادرانه ودلسوزانه است یا اینکه بر اساس موقعیت کاری و اجتماعی و بر پایه زمان انتخاب شدهاند؟
- نه به هیچ وجه، اصلاً از روی مشخصه کاری نبوده که چون کارگردانی میکنم مثلاً فلان فیلم را کارگردانی کنم، بلکه از روزی که وارد این عرصه شدم و شروع به کار کردم، با خود عهد کردم غیر از مسیری که مردم هستند، در مسیر دیگری قدم نگذارم. خصوصاً در مورد آسیبهای اجتماعی کسانی که معمولاً دیده نمیشوند و انسانهای فراموش شدهای هستند که کسی به آنها توجه ندارد. سعی میکنم، آنها را بیرون بکشم و برای آنها فیلمنامه بنویسم و فیلم بسازم.
* از نظر خانم درخشنده، کودکان کمتر در ژانرهای سینمایی ایران دیده میشوند؟
- کودکان معصومترین موجودات جهان هستند. بدون اینکه بخواهند به دنیا میآیند و خیلی زود حمایت عاطفی پدر و مادرها از آنها گرفته میشود.
* رده سنی که برای فیلمهای تان انتخاب کردهاید، رده بجایی است و مشخص است که در درونمایه فیلم به صورت کارشناسی روی این رده سنی کار شده است؛ چرا روی نمودار سنی این رده سنی این قدر زوم کردهاید؟
- در سنین مختلف بوده ولی بیشتر در دوران کودکی چه در مورد پسرها و چه در مورد دخترها. در واقع تا سن 8 سالگی چون طبیعتاً در این سن بچهها متوجه چیزی نیستند. خانوادهها آنچنان بحث روشن و مشخصی را با این بچهها نمیکنند و مراقبتهای ویژهای هم از آنها ندارند. به عنوان مثال برای فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، من تلاش کردم با تحقیقهای فراوان بتوانم موضوع را مطرح کنم. من از 700 دختر تست گرفتم و با آنها کار کردم. من در این 700 نفر به موضوعهای مشترکی رسیدم. برای همین احساس وظیفه و احساس این مسئولیت کردم که فیلمی با این موضوع بسازم.
* فیلم را که دیدم در لابهلای فیلم متوجه یک هشدار شدم به زنان و مادران، بخصوص مادران شاغل، خوشبختانه این موضوع از زبان یک زن مطرح شده است. فیلم با همین پیام ادامه پیدا میکند. نگاهها در فیلم دلسوزانه است از زبان وکیل شیرین میشنویم که شیرین به تنهایی گناهکار نیست بلکه خانواده او هم گناهکار است؟ آیا میخواهید بگویید در وقوع اتفاقهایی از این دست، خانواده و جامعه هم مقصرند؟
- شیرین یک قربانی بود که تمام شد. ولی آینده و باز هم آینده، ببینید برای مادری که فرزندی دارد که برایش چنین اتفاقی افتاده است آن مادر ویران شده است و متأسفانه در زمانی با این موضوع برخورد میکند که همه چیز تمام شده و این اتفاق ناگوار افتاده است. اما قبل از این اتفاق میشود پیشگیری کرد. در هر جامعهای ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد؛ چون این موضوع تنها مربوط به جامعه ما نیست. ولی چون جامعه ما جامعه اخلاقیای است نمیشود راجع به این موضوع زیاد صحبت کرد. ولی در کشورهای دیگر خیلی راحت این بحث تحلیل میشود. حتی در کتابهای درسی هم هست. ولی باز هم میبینیم که وجود دارند یک نگاه به هندوستان بیندازید؛ در بنگلادش و همین اخیراً در افغانستان، فرقی ندارد کجای دنیا باشیم. مهم این است که نگاه فرصت طلبانه و سوءاستفادههای جنسی وجود دارد، باید از این نگاههای جلوگیری کرد، و این را باید به گونهای پرورش داد که این اتفاق نیفتد. بگذاریم سلامت و امنیت روانی خانواده تأمین شود زیرا خانواده باید از یک سلامت و امنیت روانی برخوردار باشد. چطوری میشود این امنیت را به وجود آورد. با مراقبت و توجه یا تربیت درست، نه اینکه امروز بچه ما بیاید و بخواهد چیزی به ما بگوید فوراً بگوییم نه! دیگر حق نداری با فلانی حرف بزنی! و او هم از آن به بعد پنهانش کند یا از او بخواهیم که این موضوع را به من گفتی، حق نداری برای کسی دیگر بگویی. پس اینجاست که فرزند ما یاد میگیرد مسائلاش را پنهان کند، و هیچ وقت هیچ چیزی را به ما نگوید. پس ما باید یاد بگیریم بچههایمان را دوست داشته باشیم تا خصوصیترین مسائلشان را به ما بگویند زیرا این ما هستیم که دلسوزیم و میتوانیم درست راهنمایی کنیم. متأسفانه این آسیبها از سن پایین شروع شده بود، هر چند برای یکی عمیقتر و یکی ضعیفتر ولی به هر حال من باید دین خود را ادا میکردم؛ و همه اینها بر میگردد به اینکه ما براحتی اعتماد نکنیم. فکر نکنیم که یک راننده فرزندمان را میبرد و میآورد. نه، باید خودمان وقت بگذاریم.
* نقش آموزش و پرورش بعد از نهاد خانواده در شخصیتسازی انسانهای جامعه مؤثر است. شما در این فیلم نقبی بر این نهاد دارید. چرا؟
- صد درصد بله، به نظر من نقش آموزش و پرورش صددرصد است و من فکر میکنم باید فیلم به صورت سیدی دم در همه خانهها پخش شود؛ چون این موضوع، موضوع خیلی مهمی است.
* در مقام یک زن کرد کارگردان چقدر با صنعت سینمای کردی آشنا هستید؟
- من با سینمای استان کردستان آشنا هستم. شخصیتها و کارگردانهای کرد زبان، همچون «شهرام علیدی»، «جمیل رستمی» و «اکبر شهبازی» را میشناسم، خودم هم فیلمی ساختهام، با نام «ههوری» مستند کوتاهی است که در اینجا یعنی سنندج ساختهام. من با مسائل اینجا آشنا هستم و به دنبال این هستم که قصه و موضوعی را انتخاب کنم و کار کنم که خیلی نو و تازه باشد و کلی حرف برای گفتن داشته باشد و در این صورت میتوانم بیایم و قصه را به دست بگیرم و شروع کنم.
* فکر میکنید این همه سال دوری از محیط کردستان و زندگی در تهران و دور شدن از فضا در انتخابهای متریال کردی مشکل ساز نیست؟
- خوب البته سختگیریهایم را بیشتر کرده است، اما طبیعتاً دنبال قصهای هستم که از این فرهنگ باشد
* سینمای زن یعنی چه؟
- یعنی سینمایی با موضوع زن، سینمایی که محوریت اصلی آن زن است. زن نه با نقش اصلی زن، بلکه با موضوع زن و مسأله زن در ارتباط باشد.
* گفته میشود که از کردستان دفترچهای از خاطرات یک دختر که مورد آزار و اذیت قرار گرفته و صدایش به جایی نمیرسیده است به دست شما رسیده و شما نخستین جرقه ساخت این فیلم را از آن دفترچه گرفتهاید؟ آیا این دفترچه شما را وادار به تحقیق بیشتر کرد. طوری که باعث شود برای تحقیقات بیشتر به مناطق کردستان بیایید با وجود اینکه خودتان با مسائل و مشکلات مناطق کردنشین آشنا هستید و برخورد با این موضوع در خانوادهها را میدانید؟
- نخستین نامهای که برای من فرستاده شده بود و آن شخص این دفترچه را پست کرده بود که اصلاً نمیدانم از کجا و چطور آدرس من را پیدا کرده بود. من موضوع را کنار گذاشتم. چون آن دفترچه مربوط به یک پسربچه بود که اصلاً نمیشد آن را فیلم و پخش کرد. تا اینکه دو سال بعد یک دختر سرگذشت خود را برای من تعریف کرد. حتی مادری هم آمد و داستان دخترش را و چندین مورد تکرار شده برای من تعریف کرد و دیدم نمیشود بیتفاوت بود؛ انگار من نسبت به این موضوع مسئولیت سنگینی را روی شانههایم حس میکنم و باید دنبال ساخت فیلمی با این موضوع بروم. چون میخواستم شرافت و ارزش و مقام و جایگاه و شأن زنان و دختران جامعه ما حفظ بشود. باید این کار را انجام میدادم. حتی خودم سرمایهگذاری کردم؛ به هر حال این احساس مسئولیت باعث شد تحقیقات زیادی انجام بدهم. از جمله با 700 نفر دختر مصاحبه کنم و همه این 700 نفر یک چیز مشترک دارند و آن اینکه بحث مسائل زن در آن به طور جدی مطرح باشد، نه اینکه زن در آن حضور داشته باشد؛ چایی بیاورد، بنشیند، حرف بزند، برود و بیاید.
نه، جایگاه زن باید در این گونه سینما از تعریف و جایگاه درستی برخوردار باشد. مثلاً در همین منطقه کرمانشاه واقعاً زنان سنگ زیرین آسیا هستند، تلاش بسیاری را در زندگیشان میکنند، خیلی زحمت میکشند، بنابراین خیلی کمتر جواب میگیرند و به نیازهای روحی و روانیشان اصلاً توجهی نمیشود. آنها باید شرایطی به وجود بیاورند که آرامش را برای همه فراهم کنند ، در حالی که خود زن در جایگاه همسر، مادر، خواهر و دوست دارای یک هویت انسانی است. همه اینها هست بدون اینکه خودش مطرح باشد. اکثراً نقش و شخصیت زن و جایگاهش را خیلی همراه و پیرو میبینم؛ ولی متأسفانه هیچ وقت به خودش توجه نمیکنیمکه این زن به لحاظ عاطفی روحی و امنیت اجتماعی احتیاج به مراقبتهایی دارد که به او توجه کنیم که نشکند و داغان نشود که نیاید تا بسوزد و بسازد، بلکه در زندگی باید از یک تفاهم برخوردار باشد. او باید جایگاهش معلوم باشد و برای درک این جایگاه باید زندگی از یک تفاهم عمیق برخوردار باشد؛ زیرا زندگی یک خیابان دو طرفه است. و در خانوادههایی که بین پدر و مادر عشق وجود دارد بچهها از یک امنیت برخوردارند. چون معلوم است که پدر و مادر به هم احترام میگذارند، بچهها هم این را میبینند که مادرشان در خانواده در چه وضعیتی است و اگر قرار باشد فیلمی راجع به زن بسازم، در فیلم من، باید زن خودش وتمامی مسائلی را که با آن درگیر است و جایگاه والایش تعریف بشود.
* زنها برای تعریف جایگاهشان باید چه کار کنند؟
- خود زنها باید تلاش کنند و نباید هیچ وقت ناامید باشند، اینکه بخواهند بگذرند، به نظر من غلطترین شکل ممکن است، آنها باید استواری خود در تثبیت جایگاهشان و توسعه خودشان به لحاظ دانش و آگاهی را با ابزار قدرتمند دانش وآگاهی تثبیت کنند؛ نشان بدهند در چه جایگاهی و چه موقعیتی هستند زیرا آنها حتی میتوانند در تصمیمگیریهای بزرگ و مهم شرکت داشته باشند و نقش اساسی داشته باشند.
* من از فیلم مثال میآورم، من و شما راجع به امنیت زن و مورد محبت قرار گرفتن او در خانواده حرف زدیم اما در فیلم خودتان مخاطب با دو خانواده مواجه است. خانوادهای هم هست که مرفهاند، برای بچهها همه چیز فراهم است و هیچ گونه دغدغهمالی در آنها وجود ندارد ولی مادرها از امنیت اجتماعی برخوردار نیستند؟
- بله حتی مادر دختربچه تلاش میکرد، زنها نجات دهنده هم بودند. او میخواست برود و بگوید و میگفت اگر من بروم و بگویم این دختر (شیرین) نجات پیدا میکند، او میخواست برای نجات شیرین تلاش کند اما در نهایت دیدیم که خودش تصمیم گیرنده نبود. تصمیم گیرنده نبود چون خودش امنیت نداشت، امنیت نداشت چون وقتی به خانواده اول نگاه میکنیم، پدر تمام بار مسئولیت را به دوش مادر انداخته است و این زن به تنهایی جوابگو نیست؛ چون کار هم میکند و میخواهد روی پای خودش هم بایستد. در واقع نمیشود که یک نفر بیاید و تمام تلاشها را کند و بقیه بیتفاوت از کنارش رد شوند.
این زنها در خانهای زندگی میکردند که ترس داشتند، از اینکه ماجرا را تعریف کنند، با همسرانشان صمیمی نبودند، یعنی همسرانشان وقتی برای شنیدن حرفها و درد دلهای زنهایشان نداشتند. مثلاً مادر اصلاً جرأت نداشت که بگوید برایم کار کوچکی پیش آمده و دخترم را نگهبان ساختمان از مدرسه آورده، هر چند ما سالهاست با این فرهنگ درگیریم، بعد از تحلیلهای روانشناسی و جامعه شناسی و پس از کنکاشهای بسیار به این حرف رسیدیم که نویسنده نداریم که موضوعها را بشکافد و از واقعیتها بگوید.
مسأله از اینجا ناشی میشود که مردها هنوز نمیدانند که یک زن مسئول امنیت، مسئول دخل و خرج، مسئول اتوکشی، مسئول نظافت، مسئولت بهداشت، مسئول حساب و کتابه و اصلاً همه چیز برنامهریزی و بودجه خانواده را در دست دارد. خوب یک زن با این همه مسئولیت گیج میشود. اصلاً تو فکر کن هر روز وقتی یک زن از خواب بیدار میشود در فکر است که چی درست کنم؟ و هیچ چیزی هم در دستش نباشد.
* به نظر میرسد که این ذهنیت همه زنهاست با هر پست و مقامی؟
- این زن از نظر روانی به افسردگی میرسد همه اینها هست. بنابراین ما احتیاج داریم که تقسیم وظایف کنیم در شرایط الان زن و مرد باید هر دو با هم تلاش کنند و اصلاً این طوری نمیشود که زن هم بیرون کارکند و وقتی هم به خانه میآید در خانه کار کند و کارهای خانه را انجام بدهد و کسی هم نباشد بگوید دستت درد نکند. و این بیتفاوتی، زن را نسبت به خیلی چیزها بیتفاوت میکند؛ او به مرور زمان از خیلی چیزها بدش میآید.
* میتوانیم بگوییم به طور کلی از یک محدوده زمانی به این طرف خصوصاً در شرق زنها خودشان را گم میکنند. هماهنگی بین کار خانه و بیرون را از دست میدهند سردرگم میمانند که کدام درست است کار بیرون یا کار خانه؟ بچهها یا خودشان؟ و خب در این مورد هم بار هر دو را به دوش میکشند آیا این ناشی از ناآگاهی اکثر زنان جامعه نسبت به حق و حقوق خودشان در خانه و اجتماع است یا آنها هم آگاهی دارند و با دلسوزی چشم پوشی میکنند. در باب این مقوله باید چه کار کرد؟
- باید فرهنگسازی کرد و به سمت کارهای فرهنگی روی آورد، باید فیلم بسازیم و آگاهی را آموزش بدهیم و بحث آموزش به زنان بسیار مهم است و آنها احتیاج دارند که اول از همه بدانند جایگاهشان کجاست چون همان طور که شما گفتید شمار زیادی از زنهای جامعه ما نمیدانند جایگاهشان کجاست؟ هنوز نمیدانند اگر یک روز در خانه نباشند خانه به هم میریزد، چون هیچ کس نمیداند، جای چیزها کجاست هیچ چیز را نمیتوانند پیدا کنند. پس نیاز است زنان ما اول از همه آگاه بشوند.
* برای آموزش این آگاهی نقش و کارکرد سینمای ایران نسبت به جامعه زنان چگونه است؟
- سینما خیلی خیلی نقش دارد و واقعاً هم نقش بزرگی دارد و نقش بزرگ سینما در این مقوله، به تصویرکشیدن توانمندیهای زنان است. باید شرایطی را به وجود بیاوریم که مردم بیایند و حمایت کنند. مانند حمایتی که مردم از این فیلم انجام دادند. فکر میکنید حمایت مردم چه چیزی را در من به وجود میآورد که من فیلم آنها را بسازم. قصه فیلم من، قصه آنها باشد، آن وقت از فیلم تو حمایت میکنند. باید قصه، قصه دردها و رنجهای مردم باشد. مثل چیزی که در هیس میبینید. موضوع ملتهبی که تابو بود و نمیشد به آن نزدیک شد؛ ولی حالا که نزدیک شدی میتواند مطرح شود. همین که دو نفر به هم میگویند هیس، یادمان میافتد که هیس چی بود؟ داستانش چه بود و چرا؟ آن وقت دیگر کسی نمیتواند بیاید و براحتی تجاوز کند، زیرا میداند که دیگر دخترها میتوانند فریاد بزنند، میتوانند داد بزنند و دادخواهی کنند و حتی هزار تا کار دیگر که به وسیله آن بتوانند از حق خود دفاع کنند.
* خیلی حرفها هست که باید گفته شود؛ ولی از حوصله این گفت و گو خارج است و در نهایت میرسیم به اینکه پوران درخشندهها باید حضور داشته باشند نباید ساکت باشند و همچنان کار کنند.
- ما احتیاج به حمایت مردم داریم. مثل همین حمایتی که مردم از این فیلم در سرتاسر ایران انجام دادند. زنان و مردان ما، پسرها و دخترهای جوان ما ساعتها پشت در سالنهای سینما منتظر ماندند. شاید باور نکنید اما آنچه به گوش من رسیده پیش آمده است که هفت هشت ساعت پشت در سالنهای سینما بودند و با التماس میدویدندکه فیلم را ببینند. اینها حمایتهای بیدریغ مردم است. اگر این حمایتها همیشگی باشد. من هم دغدغههایم را فیلم میکنم، من دوست دارم کارکنم. چون نمیخواهم سرگرمی به وجود بیاورم، و یک قصه عاشقانه مردی که عاشق یک زن باشد، یا زنی که عاشق مردی میشود، اینها موضوع من نیست. موضوعات متعالی از زنی که جایگاهش نادیده گرفته شده میتواند مطرح باشد. من به این موضوعها فکر میکنم.
* خانم درخشنده در امریکا دیده شده است، یک کارگردان بینالمللی است و برای به دست آوردن این جایگاه بسیار زحمت کشیده است، آیا تا به حال به ذهنتان نرسیده است که بروید و آنجا فیلم بسازید، از امکانات وسیع آنجا استفاده کنید یا با آنها همکاری کنید و از این موقعیت استفاده کنید؟
- در درجه اول دوست دارم برای مردم خودم فیلم بسازم. فیلم من اگر حرفی برای گفتن داشته باشد میتواند همه جای دنیا برود و مطرح هم بشود.
* شما عضو یونیسف هم هستید و کودکان همیشه و در همه جوامع حضور دارند و پیرامون شان موضوعات زیادی از قشنگیها و زشتیها و زیباییها مطرح است، کودکان همه چیز را با هم دارند آیا از یونیسف پیشنهادی برای موضوع خاصی به شما نشده است. یا خودتان به آنجا سفر کنید و زمینه را برای تحقیق درباره موضوعی خاص فراهم کنید؟
- چرا که نه، به هر حال موضوعات مختلف در ذهن دارم. الان هم این حساسیت را دارم که موضوع فیلم بعدیام چه باشد؟ آیا طلاق را دستمایه کار قرار بدهم. یک زن تنها با همه مسائلی که حول و حوش این تنهایی اتفاق میافتد را فرهنگسازی کنم و به تصویر بکشم؛ حقیقتش دارم فکر میکنم.
* از فرآیند داوری سال گذشته جشنواره فجر راضی بودید؟
آنچه مسلم است نظر داوری در جشنواره با مردم هماهنگ نبود، برای اینکه مردم چیزی را پسندیدند که داورها نپسندیدند، داورها بیان میکنند که ما با محتوا کار نداریم و ساختار برایمان مهم است از دیدگاه من فرم و محتوا از هم جدا نیست. فرم و محتوا مثل دو بال یک پروازند که نمیتواند یکی از آنها باشد و دیگری نباشد.
|